کارگران
کودکان
زنان هنر
و ادبیات
لطیفه
تصاویر
کامپیوتر
سایت های دیگر
اخبار روز از پیک ایران
خلاصه اخبار رادیو فردا
خارجی
آرشیو
صفحه
نخست
______________________________________________________________
نگاهی اجمالی
به
جنبشهای مبارزاتی در کشاکشهای جمهوری اسلامی و آمریکا
تجدید سازمان دولت جمهوریخواهان آمریکا به رهبری جرجwبوش برای چهار سال دوم، نه تنها دخالت بیشتر این کشور را در جهان و خصوصاً منطقهی خاورمیانه کاهش نداد،بلکه آنگونه که از سخنان سیاستمداران آمریکائی برمیآید، پروژه خاورمیانه بزرگ با جدیت بیشتری پیگیری خواهد شد.
در این جا ضرورتی نمیبینیم که به اظهار نظرها و یا مواضع دولت فعلی آمریکا که هرروزه از زبان کسانی چون بوش، کوندالیزا رایس، رامسفلد و دیگران در نشستهای خبری و یا گشت و گذارهای دیپلماتیکشان بیان میشود اشاره کنیم.
بالطبع رژیم جمهوری اسلامی نیز بنابه سنجش خود از اوضاع و البته با همان لجاجت همیشگی و امروزه از سر استیصال، که بر محور سیاست کلی در میان هستهی مرکزی قدرت میچرخد، با این مسئله برخورد کرده است.
در این گیرودار که آمریکا با دست به گریبان شدن حدوداً سه ساله در عراق، کمتر از احتمال حمله نظامی به ایران سخن میگوید و این گزینه را بعنوان اهرم فشار بر سر رژیم اسلامی برای قبولاندن خواستهایش به او نگاه داشته است، میکوشد که با تعامل و همسوئی با اروپا، ایران را در منگنه فشارهای شدید گذاشته و رژیم سیاسی آنرا به پای امضای عهدنامهای ببرد که در صورت تن دادن به آن، این واقعیت محرز خواهد بود که جمهوری اسلامی طناب دار را به گردن خود بیاندازد، یعنی همان غیر ممکنی که هم اروپا و هم آمریکا بهتر از هر کسی میدانند که این رژیم به آن تن نخواهد داد.
با این سیاست به ظاهر دیپلماتیک و در خفا چند وجههای، آمریکا در پی آن است که با تضعیف موقعیت دفاعی این رژیم و بستن راه هر نوع بهانهگیری که مثلاً میشد مسئله سلاحهای اتمی جمهوری اسلامی را با دیالوگ و بحث منتفی کرد، این آلت دست را هم از رژیم جمهوری اسلامی، و هم دیگرانی که مخالف بهرهبرداری یکجانبه آمریکا در خاورمیانهاند بگیرد.
این را هم باید اضافه کرد که آمریکا اگر امکان ارتباط مفید با جمهوری اسلامی را میداشت و ساختار سیاسی فعلی ایران، مانعی جدی بر سر راه شکلگیری و موفقیت پروژهی امریکائی خاورمیانه بزرگ نمیبود، بی گمان وضعیت جاری، تفاوتهای زیادی مینمود.
اما گذشته از ناامیدی مطلق آمریکا از دست کشیدن جمهوری اسلامی از تروریسم دولتی، مانع بودن این رژیم بر سر راه اهداف دراز و کوتاه مدت آمریکا در خاورمیانه، جهانیان به طور عموم و آمریکائیها که با کنجکاوی و دقت مسئله ایران را تعقیب میکنند به طور اخص، دریافتهاند که به گواه همه شواهد و قرائن حتی اگر تمامی نکات ذکر شدهی فوق را هم کنار بگذاریم،بازهم جمهوری اسلامی ایران نسبت به هر زمان دیگری چه در سطح داخلی و چه در سطح خارجی، شکنندهتر و ضعیفتر است.
شکست همه جانبه ایدئولوژی اسلامی در ایران و به تمسخر گرفته شدن بنیادهای فکری این رژیم میان عموم ایرانیها و خصوصاً میان جوانانی که اکثراً در دوران حکومتگری این رژیم پا به عرصهی زندگی نهادهاند،پایههای نفوذ سیاسی و ایدئولوژیکی آنرا سستتر و آن خرده مقبولیتی را هم که دیرزمانی با خرج کردن از کیسه احساسات مذهبی جامعه ایرانی با حیله و نیرنگ به کف آورده بود، هر روز که جلوتر میرویم کمرنگتر میکند. لذا جمهوری اسلامی برای بقای خود بیش از پیش به سوی ماجراجوییهای خطرناک و با هزینه از جان و مال مردم، سوق پیدا میکند.
اقدامات جمهوری اسلامی در برهه حاضر:
از آنجا که یکدندگی و خشکمغزی در سیاست ،خصیصه بارز کارگذاران جمهوری اسلامی در بیش از دو دهه و نیم گذشته بوده و اصرار بر تزریق قرون وسطاییترین تفکرات به جامعه مدرن امروزی همواره جز لاینفک سیاستهای اعمال شده جمهوری اسلامی بوده است، در این برهه هم که به چالش کشیدن موقعیت جهانی خود را در سطح بینالمللی به وضوح مشاهده میکند،نیروی خویش را صرف سه گزینه زیر کرده است:
1)با نگاهی به سفرهای استانی احمدی نژاد و مواضع امامان جمعه در شهرهای ایران،شاهد تبلیغاتی تسلسل وار همانند اولین روزهای قدرت گیری و تثبیت جمهوری اسلامی هستیم که به طور سیستماتیک و دیکته شده از بالا تعریف شده است.
دلایل این موضوع را که چرا جمهوری اسلامی همانند یک حکومت تازه تاسیس احساس خطر میکند و بخش عظیمی از همسایگان و جهان خارج را دشمن میپندارد،به خواننده واگذار میکنیم!
2)در عرصه خارجی و در سطح بین المللی، رژیم بیجایگاه و انزوا زده جمهوری اسلامی که به قول خودش"آمریکای جهانخوار هم تا پشت مرزهای میهن اسلامیاش جلو آمده" بالاجبار باید با اصرار و پافشاری بر اعمال و اقدامات تاکنونیاش حتی گاهاً برخلاف میل باطنی، سیاست نماید.
راه انداختن هیاهو که چون اروپاییها سریعاً به وعدههایشان عمل نکردهاند ما هم غنیسازی اورانیوم را پیمیگیریم و یا موضع متکی در دیدار اخیرش از عراق،اگر به ما حمله نظامی شود، آنرا تلافی میکنیم،نشانههای جبههگیری جمهوری اسلامی در قبال دنیای منتقد خارج است.
ایفای نقش مستمر برای ایجاد آشوب و بحران در منطقه چون کمک کردن به شیعیان عراقی و دامن زدن به اختلافات مذهبی، قومی و نژادی در این کشور به علاوه ارسال تجهیزات نظامی و امکانات مادی برای تروریستهای بنیادگرا و در کنار آن به آب دادن سروگوشی در دیگر مناطق خاورمیانه چون افغانستان و فلسطین جهت غافل نماندن از آنها، فعالیتهای آشکار جمهوری اسلامی است که موجب شده اتهام کاملاً واقعی حمایت و پشتیبانی از تروریسم دولتی در جهان را به گردن بگیرد. بیگمان واقعیتهای بیشتر در این حوزه، زمانی آشکار خواهد شد که پس از سرنگونی رژیم سیاسی حاضر در ایران، اسناد و مدارک واقعی برای عموم آشکار گردد و آنچه که امروز بسیاری از آن بیاطلاعیم بدانها پیببریم.
3)از اساسیترین و مهمترین تاکتیکهای جمهوری اسلامی در برهه حاضر توجه به داخل ایران است، یعنی محلی که قرار است ضربه نهایی را از آنجا دریافت کند. این رژیم مدتهاست که پی برده، فاصله نجومی میان حاکمیت و مردم و تغییر توازن قوا به نفع دومیهاست که باعث شده، دنیای خارج و همپیمانان دیروزیاش یا کمتر خود را دوست این رژیم نشان دهند یا به صف منتقدان و مخالفانش بپیوندند.
از این روست که سیاست سرکوب لجام گسیخته سالهای شصت باید به سیاست راهبردی در این مقطع بدل گردد. این رژیم اخیراً با اعزام شمار زیادی از مبلفان قم نشین دین اسلام اعم از مرد و زن برای تبلیغ و ترویج ایدئولوژی مورد نظرش به نقاط مختلف ایران، مترصد بهرهبرداری از سیاست عنوان شدهایست که آنرا خرج کردن از کیسه احساسات مذهبی مردم ذکر کردیم.
ابزار فریب و تحمیق مردم از طریق تحریک باورهای دینی نه تنها دیگر خریداری ندارد بلکه برعکس نتایج منفی در پی خواهد داشت. گذشته از اینها تکیه بر عوامل مزدور و خودفروختهای که بقایشان در گرو حفظ تاج و تخت دولت دینی ایران است، از سلاحهای کارآمد از نظر رژیم برای حفظ امور پنداشته میشود. به میدان آمدن نیروهای امنیتی_نظامی، ظاهر شدن سریع دستهجات اسلامی از حزبالله و ثارالله و کمیتهایها گرفته تا لمپنهای دولتی و چاقوکشهای رژیم و لباس شخصیها، نماد بارزی از رویکرد جمهوری اسلامی به سمت خشونت عریان و ناپاسخگو علیه جامعه ایرانی خواهد بود.
در هم کوبیدن مردم و جنبشهای زنده آنها در شرایط حاضر با دو هدف تعقیب خواهد شد، ابتدا اینکه از به چالش کشیده شدن هرچه بیشتر پایههای سست رژیم در داخل برای کوتاه مدت، ممانعت خواهد شد و دوم اینکه وجود جنبشهای زندهای که بوش و کاخ سفیدش را وامیدارد که با اقرار به آن و با جملات پر طمطراق بگویند: "همانطور که شما برای کسب آزادی خود مبارزه میکنید آمریکا نیز در کنار شماست" از بیاعتباری فعلی آنهم باز برای مدتی کوتاه خواهد کاست و شاید فشار آمریکا را نیز به درجات زیادی در اثر خلا این جنبشها کاهش دهد.
جایگاه و موقعیت جنبشهای انقلابی و مردمی
احزاب و شخصیتهایی که هرکدام سالهاست در مبارزهای جدی،قاطع و پیگیر، حضور سیاسی جمهوری اسلامی را برنتابیدهاند و همواره به سهم خود یا با فعالیت سیاسی در داخل و در اروپا و افشاگریهای مکرر علیه این رزیم و یا با جنگ مسلحانه اپوزیسیون رژیم در کردستان، کالبد مبارزات ضدرژیمی را زندگی بخشیدهاند، بیگمان از نقش بسزایی در این برهه برخوردارند.
اگرچه جدای از کردستان که آلترناتیو سیاسیاش روشن و شفاف است و مبارزات عمومی جهتدار و اعلام شده است، اما به طور کلی در دیگر مناطق ایران حضور یک آلترناتیو محکم و قاطع به چشم نمیخورد و از این رو اپوزیسیون باید با تلاش واقعبینانه برای به هدرنرفتن پتانسیل چندین ساله مبارزاتیاش و به کف آوردن جایگاه سابق، اجازه ندهد که نیروهایی چون اصلاح طلبان مذهبی در داخل با روتوش کردن چهره خود و با پشتیبانی سلطنت طلبانی که امروز با ژستهای دمکرات مأبانه به صحنه بازگشتهاند، از طریق بند و بست با ارتجاع جهانی و از بالای سر مردم و بدون حضور نیروهای سیاسی متعهد، با علم کردن طرحهایی چون "فراخوان ملی برای رفراندوم" از موقعیت حاضر که رژیم پا به گور است به سود خود بهرهبرداری کرده و در صورت سرنگونی دولت سازی کنند و ترکیب سیاسی پس از جمهوری اسلامی را به میل خود شکل دهند و از دخالت جنبشهای مردمی برای تغییر بکاهند.
اپوزیسیون رژیم باید با استراتژی روشن و به وسیله دخالت بیشتر در جهت دهی به خطوط خواستهای جنبشهای حاضر در ایران از جنبشهای کارگری، زنان، جوانان و دانشجویان گرفته تا جنبشهای خلقهای ایران برای رفع ستم ملی، نقشی فعال داشته باشد. از این روست که در این بازی سرنوشتساز قادر خواهد بود جدای از درهم کوبیدن حریف متزلزل و سست پایه، از سؤ استفادهی نیروهای غیر بومی در برههی آتی ممانعت نماید.
در اینجا اشارهای کوتاه خواهیم کرد به جنبشهای موجود و نقش آنها در صحنه مبارزاتی ایران و بالطبع آنچه نیروهای رهبری کنندهی راستین میبایست توجههشان را بدان معطوف نمایند.
الف: جنبش دانشجوئی
جنبش دانشجوئی در اواخر دههی هفتاد و اوایل دههی هشتاد و در روزهای اخیر نیز طی چند طوفان رعدآسا بر رژیم تاخت و کولهبار مبارزات ضد استبدادی خویش را بیشتر از هر زمانی مزین ساخت. اما اوضاع جاری و نگرش سیاسی این جنبش به ایران فعلی و آتی با دیگر مقاطع تاکنونی تفاوت دارد و اگر اپوزیسیون ترقیخواه درصدد ایفای نقشی جدی و عملگرا نباشد، امکان تکرار تجربهای تلخ در این حوزه بعید نیست. گسست فکری و نظری جنبش دانشجوئی از اصلاحطلبی دولتی موجب به تکاپو افتادن نئولیبرالهای وطنی برای بهرهبرداری از آن گشته است که اگر نیروهای دمکرات و مترقی از تاثیرگذاریهای شایان در این مقطع خود را دور نگاه دارند، تبعات جبران ناپذیری را در پی خواهد آورد. این جنبش به دلیل ظرفیت بالای آگاهی و استعداد و موثر بودن در امور سیاسی_اجتماعی قادر است ضریب تعیین کنندگی بالایی را به خود اختصاص دهد.
همچنین وجود بیشتر از پنجاه درصدی دانشجویان زن و دختر در میان این جنبش، پیوندی محکم میان جنبش دانشجوئی و جنبش زنان آفریده است که با تعامل با همدیگر میتوانند نقشی عمده به دست گیرند. از دیگر وظایف مهم نیروهای رهبریکننده است که از بی توجهیهای جنبش دانشجوئی نسبت به اعتراضات و حرکتهای جنبش کارگری غافل نمانند و با ایجاد بسترهای همکاری و ائتلاف، پیوندی تازه و پیگیر میان این دو بوجود آورند.
ب:جنبش کارگری
جنبش کارگری بالقوه از مقتدرترین جنبشهای موجود در ایران است که اگر چه تا به حال تنها در لاک دفاعی بوده و اعتراضات خود را به کاهش دستمزدها، بیمههای بیکاری و آسیبهای شغلی و ... محدود کرده است اما با توجه به اعتراضات و توانایی سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران،جنبش کارگری جان تازهای به خود گرفت و از پتانسیل قوی بسیجکنندگی جهت رویاروئی با رژیم برخوردار است.
اشارههای مکرر جهان خارج به مسئله خط فقر در ایران و افزایش هر روزهی شمار کسانی که به زیر خط فقر سقوط میکنند، نشانهای از روند رو به رشد جان به لب شدن تودههای کارگر و زحمتکش است که در برههی آتی و عصیان احتمالی، از سلاحهای کاربردی جنبش سرنگونی به شمار میرود.
اپوزیسیون رژیم و فعالین قدیم جنبش کارگری باید با برقراری ارتباط تنگاتنگ با فعالین و سازمان دهندگان حرکتهای کارگری در ایران، شیوههای جدید مبارزه ضد استبدادی را بیاموزند و از سوار شدن حیلهگران خانههای کارگر جمهوری اسلامی و دیگر نهادهای مدافع سرمایهداری جهانی بر امواج اعتراضات پیشگیری نمایند.
در این مقطع که جنب و جوش تازهای در میان جنبش کارگری هویداست، ضرورت ایجاد تشکلهای مستقل کارگری بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.حمایت از تشکل مستقل کارگران شرکت واحد از اولویت برخوردار است.
ج:جنبش زنان
جنبش زنان در این مقطع جنبشی است متفاوت با دیگر حرکات تاکنونیاش، متفاوت نه از نظر کنارهگیری از خواستهای چند دههاش، بلکه از نظر نگرش تازه به جایگاه خود در مبارزات ضد استبدادی.
طی هیچ زمانی به قدمت 27 سال گذشته، جنایات و تبعیضهای رفته بر زنان ایران به اندازه یکی دو سال اخیر انعکاس جهانی نیافته است. لغو حکم اعدام افسانه نوروزی و آزادی وی از زندان، اعتراضات گسترده به اعدام عاطفهی 16ساله در نکا، اعتراض به حکم اعدام لیلا مافی، اعتراض به برخورد غیر انسانی رژیم به مسئلهی ژیلا در کردستان، دخترک سیزده ساله مریوانی که در رابطهای جنسی از برادرش حامله شد و مسئله کبری رحمانپور و دهها پرونده دیگر که در اکثر موارد با عقب نشینی ارتجاع اسلامی همراه بوده است، تبلور زندهی جنبش تازه زنان در مقطع اخیر است که با ظرفیت گسترده خود و بهره بردن از انعکاس و بازتاب جهانیاش، از بازوهای نیرومند جنبشهای سیاسی_اجتماعی تلقی میگردد.
د:جنبشهای خلق ایران برای رهائی از ستم
کثیرالمله بودن ایران موضوعی همیشگی بوده است، اما از آنجائی که تا به حال شونیسم حاکم از ابراز وجود واقعی آن ممانعت کرده بود و حتی اپوزیسیون ایرانی کمتر از ضریب تعیین کنندگی آن حمایت نموده بود، آنطور که برازندهاش بوده است، در جایگاه واقعی خود نهاده نشده است.
با این اوصاف نیز، دورهی تازهای از جنبش خلقها در ایران، میدانی برای اعلان قدرت اثر گذاری برای این جنبشها آفریده است که امروز جدای از اپوزیسیون رژیم، مسئله ملیتها حتی برای ابرقدرتهای جهانی چون آمریکا قابل چشم پوشی نیست.
در این مقطع زمانی توجه ویژه به مسئله خلقها در ایران توجه به بازوی نیرومند جنبش دمکراسی خواهی در ایران است. نباید از یاد برد که ارزش گذاری برای این جنبشها، انرژی عظیمی را برای مبارزات ضد استبدادی در ایران آزاد خواهد کرد و از ارکان اساسی مبارزات تودهای خواهد بود. توجه به مسائل امروز عراق که نیروهای کرد پای ثابت قانون گذاری و حفظ یکپارچگی عراقند نشان میدهد که اگر در ایرن آتی با نگاه تاکنونی به مسئله ملیتها پیش رفت، نه تنها حفظ تمایت ارضی به پیش نخواهد رفت بلکه دیگر نمیتوان ملیتهای ایرانی را بیش از این پشت دروازههای فرهنگ و تمدن نگاه داشت. حمایت از استقرار نظامی فدارتیو در ایران آینده ، ضریب دخالتگری نیروهای مردمی را برای اداره امور آتی افزایش داده و از تضعیف اثرگذاری مردمی بر قانونگذاریهای آینده پیشگیری خواهد کرد.ماجرای کاریکاتور روزنامه ایران و واکنش آذربایجانی ها به این موضوع نمونه زنده این مسئله است.
ه:جنبش جوانان
افزایش روزافزون جمعیت جوان جامعهی ایرانی و گسترش نوخواهی آنان، بیش از پیش نسل جوان را به عنوان نیرویی عاصی در مقابل رژیم اسلامی و قوانین حاکم، به صحنه رانده است. بیکاری وسیع در میان جوانان، افزایش سطح تحصیلات و همزمان بی آیندگی آنها، جوانان را به مثابه نیروی دمکراسی طلب و خواهان تحول و تغییر وارد صحنه سیاسی نموده است. در هر اعتراضی جوانان در صف مقدم هستند و نشان دادهاند که از اراده و تصمیم عظیمی برای کوبیدن مهر خود بر تحولات آتی برخوردارند.
پایان سخن
هرکدام از جنبشهای تعریف شده با جمع شدن در ظرفی مشترک و همصدا شدن با هم از چنان توان بالایی برخوردار خواهند شد که حتی در صورت حمله نظامی آمریکا و متحدانش به ایران، این نگرانی کاهش یابد که مبادا از بالای سر مردم احتمال استقرار دولت غیرمردمی وجود داشته باشد.
البته این جنبشها در شرایط فعلی هرکدام توان خاص خود را دارا هستند اما نباید تنها به این بسنده کرد و از انسجام بخشی به آنها پرهیز نمود.
مردم ایران مردمی متمدن و شهروند با پیشینهای تاریخیاند که سر ستیز با هیچ کشوری ندارند و تنها و تنها برای آزادی و زندگی انسانی مبارزه میکنند.
این مردم حق دارند که با حفظ استقلال و اراده خود از هر عاملی برای سرنگونی جمهوری اسلامی بهره ببرند و خود سکاندار سرنوشت خویش گردند.