کارگران
کودکان
زنان هنر
و ادبیات
لطیفه
تصاویر
کامپیوتر
سایت های دیگر
اخبار روز از پیک ایران
خلاصه اخبار رادیو فردا
خارجی
آرشیو
صفحه
نخست
______________________________________________________________
نگاهي به وضعيت جنبش زنان در ايران
ارام کمانگر
Aram_kmangar@yahoo. Com
مقدمه
بدون شك رهايي زنان از چنگال جهل و خرافه, بخش عمد ه اي از پيكر جداناپذ ير نظام د مكراتيك محسوب مي شود.ريشه ی بردگي جنسي وتلاش براي شناخت
اين معضل جهاني ، كه امروزه نظامها و حكومتهاي جهان را به چالش كشيده ، بايد در درون ساختارهاي حكومتي وارگانهاي قانون گذاري نظام های جهان جست ، كه با تمام توان اين درخت اپارتايد جنسي را رشد وگسترش مي دهند. که اثار ان را در عرصه های اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و فرهنگي , روزانه مي توان به روشني ديد. در غيراينصورت هر گونه فرضيه كه جدا به اين رنجيره اپارتايد جنسي بنگرد، ناقض و نادرست ا ست . امروزه كه بشريت در قرن بيست و يكم زندگي مي كند ، و رشد شتابان تكنولوژي ، دنياي ارتباطات ، ماشينيزم تبديل كردن گام به گام رباط و دستگاهاي هدايت شونده و مدرن به جاي نيروي انساني وسوق دادن جهان به مثابه اي يك دهكده ، در كنار اين پيشرفتها وگامهاي به جلو جامعه انساني ،موج عظيمی از فقر ، گرسنگي و تبعيض جنسي در سراسر كره اي زمين ادامه دارد. در كشورهاي كه قلب سرمايه داري هستند. زنان قربانيان اصلي جنگ ، خشونت خانگي ، خشونتهاي دولتي واجتماعي هستند، امروزه زنان به عنوان يك كالا ی لوكس در بازارهاي جهاني داد ستد مي شوند. از جمله تن فروشي , فحشا , اعتياد , كه يكي از معضلا ت اجتما عي محسوب مي شود. عواملی كه باعث می شود زنان به اين فضاهاي نا سالم روي اورند. افزايش وسيعي از فقر جهاني و حاد شدن تضادهاي طبقاتي است . تجارت و خريد فروش زنان و كودكان امروزه به حدي است كه بزرگترين منبع در امد حکومتهای دیکتاتور و سرمايه داران و باندهاي قاچاق انسان است ؛زنان در كشورهاي جهان سوم از ابتدايترين حقوقهاي انساني خود محروم هستند . مانند حق لباس پوشيدن ، حق انتخاب همسر، حق طلاق ، جلوگيري از مشارکت زنان در مجامع عمومي ومحدود كردن زنان در بازار كار امروزه حتي زنان در كشور عربستا ن سعودي حق شركت در انتخابات را ندارند ، و از اغلب حقوق انساني ديگر كه حقوق اوليه انسان به شمارمي رود، محروم هستند .امروزه حتي كشورها یي كه خود را پرچم دار حقوق بشر تلقي مي كنند، نابرابری جنسي به صورت اشكارو گاه پنهان وجود دارد .در اين كشورها موانع بر سر را ه ورود زنان به بازار كار به قوت خود باقي است و سهم زنان در ارگانها ونهادهاي كليدي و تصميم گيري نسبت به زنان جهان سومي كه قرنها است در چنگال باورهاي سنتي اسیر هستندبه يك ميزان نيست . اگر امروزه در كشورهاي صنعتي ، شاهد مشاركت چشمگير زنان در بازار كار ورشد در صد بالاي اشتغالزاي در ميان زنا ن و حضور انان در ارگانهاي تصميم گيري هستيم ، بدون شك حاصل دستاوردهاي ومبارزات چندين سالی، جنبشهاي زنان وجنبشهاي كارگري است ,كه به اين سطح از مشاركت و حقوقهاي ابتدایي خود دست يافتند. نبايد فراموش كرد ، در كنار اين مشاركتها و ورود زنان در كشورهاي صنعتي به بازار کار ، هنوز در محيط كار داري يك حقوق برابر با مردان نيستند و اولويت شغلي در برنامه ريزیهاي اشتغالزایي دولتي , به جنس مذكر است . هنوز نسبت به جمعيت زنان , در صد ناچيز ی از نيرو ی تشکیل می دهند. افزايش امارهاي تكا ن دهند ، زنان خياباني ، فحشا ، تن فروشي ، خشونتهاي خانوادگي به قوت خود باقي است وروزانه هزاران زن قرباني اين سيستم حكومتي مي شوند .
وضعيت زنان شا غل
جنبش زنان در جامعه ايران ، براي رسيدن به حقوق انساني خويش و تلا ش براي حضور مستقيم در ابعادهاي مختلف اجتماعي , همواره پا به پاي مردان مبارز عليه بردگي جنسي به مبارزه پرداخته و در اين را ه مقدس قرباني و خسارتهاي زياد ی تحمل كرده است . زنان ايران در جريان انقلا بات و قيامها در طول قرن معاصر دوشادوش مردان ، براي برقراري عدالت اجتماعي مشارکت داشته اند. براي نخستين بارحضور انها به انقلاب مشروطيت بر می گردد ، حضور زنان در انقلاب مشروطيت به جامعه سنتي ايران ثابت كردند. كه زنان هم مثل مردان مي توانند نقش مهمی در روند تحولات اجتماعي كشور خود داشته باشند. جنبش زنان تا به امروزه نقش مهم در مبارزات جنبشهاي ازادي بخش داشت است . در اين دوران مبارزه فراز نشيب زيادي پيموداست ، تا به اين مقطع مبارزه گام گذاشتد است . با سر كار امدن مافياي قدرت در سال 1357 وبا سياستهاي اقتصادي اين رژيم ، زنان بيش از هرقشر وطبقه ي اجتماعي ديگر در باتلاق فقر , گرسنگي و بيكاري فرو رفته اند .ايران امروزه بزرگترين زندان براي زنان محسوب مي شود .با وجود تمامي قوانين و سياستهاي زن ستيز رژيم و گسترش اين فرهنگها در ارگانها و نهادهاي اموزشي ، محدود كردن زنان در گوشه ي خانه به باور سنتي وظيفه ي زن غذا پختن ، سرپرستي كودكان در فرهنگهاي مردسالاري مايه تاسف است ، كه زنان در بيرون از خانه به كار بپردازند .با وجود تمامي اين موانها كه بر سر راه زنان است ، تا حدودي زنان توانسته ه اند ، در عرصه هاي اجتماعي و اقتصادي جاي پاي خود را باز كنند . طبق امارهاي منتشر شده 1/3 نيروي كار شهري را زنان تشكيل مي دهند ، مشاركت زنان در امر توليد باکار یکسان برابر است , ولی دستمزد كمترومزاياي كاري كمتر از مردان دريافت مي كنند، اين زنان شاغل عمدتا ، دركاره گاها یي كه قانون كار خارج شد ه اند ، مشغول به كار هستند. مانند كارگاهاي نساجي ، ريسندگي ،بافندگي ، فروشگاهاي زنجيره اي ، پرستاري و ارايه خدمات در اماكن عمومي اين زنان كارگر همواره عليه شرايط سخت كار و تلاش برای افزايش د ستمزد ومزاياي كاري به مبارزه بر خاست اند ، زنان شاغل يك تشكل مستقل زنان كه بتواند، اين مبارزات را در مسير درستي هدايت كندواز حقوق زنان كار گر قاطعانه پشتيباني نمايد همواره محروم بودند . سرمايه داران ، سهامداران و كارفرمايان از اين حربه براي مقاصد سود جويانه شان استفاده مي كنند.زنان شاغل از حق بيمه بيكاري ، حق در مان ، مرخصي در دوران بارداري بدون كسر مزايايي كاري ، حق بوجود اوردن تشكلهاي مستقل زنان كارگر محروم بودند ، " نياز مهم سرمايه داري به نيروي كار ارزان مهمترين و اساسيترين دلا يل تبديل زنان به نيرو كار و دوركردن انها از گوشه ي خانه بود " در اين چند سال اخير امارها نشان داده است پیوستن زنان به نيروی كار و به طبقه كارگر شهري نسبت به چند سال اخير رشد چشمگيري يافته است .اين در حالي است که در سال 1381 13 در صد زنان در بازار كار استخدام بودند . اينجا يك سوال پيش مي ايد ، که علت افزايش امارهاي زنا ن در كارهاي بيرون از خانه وپيوستن زنان به نيروی كار شهري حاصل چيست ، اگر در هر دوراني زنان براي حقوق پایمال شده خود به اعتراض دست زدند و خواهان بر چيدن تمامي مظاهر و قوانين زن ستيزی شدند ، با طوفاني از سركوب ، اعدام ، دستگيري روبه رو شدند ويا در گوشه ي سياچالها و شكنجه گا ها ی رژيم ضد بشري خود را باز يافته اند ، ولي با وجود همه ی موانع ومينگذارها یي كه برسر را ه جنبش زنان است رژيم نتوانسته جنبش را از مسير اصلي مبارزه دور كند . فعاليتهاي زنان در ابعادهاي گوناگون جامعه که ما امروزه شاهدش هستيم، حاصل مبارزات وبه ميدان امدن زنان وجنبشهاي برابري طلب در چندين سال گذشته است ، كه ماشين زن ستيزي را به عقب رانده است.
" گام گذاشتن وحضور زنان در بازار كار، از دو جهت در شرايط كنوني ضروري وحياتي است"
1- نخست ورود زنان به محيط كا ر و تبديل شدن انان به نيرو كار ، زنان را از گوشه ي خانه بيرو ن مي كشد ، و انها را از وابستگي اقتصادي به مرد رها می سازد در زمینه اقتصادی مستقل که استقلال اقتصادی به عنوان يك تخته پرشنی، به سوي ساير حقوقهاي زنان محسوب مي شود.
2 - دومين ضرورت حضور زنان در عرصه هاي اقتصادي ، سياسي ، فرهنگي و ساير محيط هاي جمعي كه محل و مركز اصلي ساير جنبشها ي اعتراضي است . اين مشا ركت سبب مي شود فضایي به وجود ايد تا زنان با ساير قشرها و تشكل ها ي مستقل جامعه از جمله كارگران ،جوانان ،روشنفكران ، بتوانند مطالبات و خواستهاي بر حق خود را در يك ظرف واحد بيابند و طلسم استبداد را كه سالها است مانع به وجود اوردن ، اين تشكل مردمي بوده , بشكند. و در عين حال با اعتماد به نفس و خود باوری مي توان رهایي را به دست اورن. با وجود انكه زنان اكثريت جامعه ايران را تشكيل مي دهند، در صد ناچيزي از اين جمعيت انبو در برنامه ها ي اشتغالزاي دولت سهم دارند.زنان در صد ناچيزي از مالكيت جمعي را در دست دارند اين در حالي است كه سالانه هزارا ن زن تحصيلا ت دانشگاهي خود را به اتمام مي رسانند پا به عرصه ی جامعه می گذارند به اميد اينكه بتوانند استقلا ل اقتصادي داشته با شند.و از وابستگي مالي به خانواده و همسران خود را نجات بدهند ، اما ،در جامعه ای با حكومت متمركز مانند ایران که فرهنگ مردسالارانه بر كل ارگانها ونهادهاي اموزشي جامعه حاكم است . نهادها و ارگانهاي حاميان سرمايه داري از جمله شوراي عالي اقتصادو شوراي اسلامي كار و ساير ارگانهاي قانون گذاري رژيم اسلامي ، اولويت اشتغال به مردان باشد.و تنها مردان رانان اور خانواده و ازتواناي مديريت جامعه بر ايد ،در نتيجه ی نگرشها ي مرد سالارانه رژيم ومدافعان انان يعني سرمايه داران و كارفرمايان سود جو مانع فعالیت اصلي زنان در عرصه هاي اجتماعي مي شود. عده اي از زنان تحصيلكرده با ياس و نااميدي به كانون خانواده خود بر مي گردند. و انچه كه در خانواده در انتظار اين دختران است ، خشو نتهاي خانوادگي ، عده اي از این زنان براي گريز از اين خشونتها و فرهنگها وگريز از فقر به تن فروشي ،اعتياد ، خودكشي وفحشا ، روی مي اورند نمونه بارز می تواند قاچاق دختران فراري به كشورهاي حاشيه ي خليج فارس براي سو استفاده ي جنسي و خدمات در مكانهاي عمومي باشد.فاكتورهاي اصلي و عواملي كه زنان ودختران را به اين فضاي مسمو م مي كشاند ،عبارتند از نبودن اشتغال بعد از اتمام تحصيل ، اولويت اشتغال زايي برحسب جنسيت ، فقر ،شكافهاي طبقاتي ، نبودن ارگانهاي اموزشي و پرورش مدرن و امروزي براي ارتقاي اگاهي وباراوري ذهني اين دختران ، ازدواجهاي اجباري ،خشونتهاي خانگي كه يكي از انها قتلها ي ناموسي كه بنابر امار منتشر ه ، 60 در صد از قتلهاي ناموسي توسط اعضاي خانواده اين دختران پدر و برادر صورت مي گيرد ، ودهها نابساماني اقتصادي و سياسي ديگر،تنها سلا ح موثر كه بتواند زنان را در مسير اصلي مطالبات و خواستهاي خود هدايت كند ، و و در عين حال در واز ي تازه به سوي مطالبات خود بگشايد ، استقلال اقتصادي است .البته نبايد از ياد برد ، خود كفاي اقتصادي ، يكي از سلاح هاي مهم مبارزه عليه ايارتايد جنسي است ، تبد يل شدن زنان به نيروی كار مي تواند ،زنان را از وابستگي اقتصادي به مردان نجات دهد. وچراغ راهنما باشد، به سوي ساير كاميابيها و پيروزهاي ديگربردگي جنسي در نظام سرمايه داري مانند زنجير به هم تنيده شده است،يعني هم روبنا و هم زير بنا به اندازه ی يكديگر در اين نابرابری جنسي سهم دارند . براي خاتمه دادن به اين نابرابر جنسي بايد كل ساختار سياسي و اقتصادي نظام را دگرگون كرد.
ضرورت به وجود اوردن تشكلهاي مستقل زنان
ابتدا تعريف از يك تشكل مستقل را ضروري مي دانم ، تشكلهاي مستقل , تشكيل شده از جمعي انسان كه به لحاظ وموقعيت اقتصادي ، سياسي و فرهنگي كه در ان قرار دارند داراي يك موقعيت مشابه هستند، عمدتا اين تشكلها ي مستقل وابستگي به هيچ سازمان وارگان حكومتي ندارند و براي رسيدن به خواستها و مطالبات مشترك خود مبارزه مي كنند ودر عين حال براي تدوين يك مبارزي برنامه ريزي شده وهماهنگ، عليه دشمن مشتركشان به تلاش مي پردازند ، يكي از ويژگيهاي جوامع صنعتي این است كه زنان در امور سياسي ونهادهاي تصميم گيري جامعه خود تا اندازه اي سهيم هستند.كه ما جهان سو مها از ان سهم محروم هستيم. وجود تشكلها ي سياسي مستقل است، بايد جنبش زنان اين نكته ي اساسي را به ساير تجربيات مبارزاتي خود اضافه كند. وجود تشكلهاي مستقل زنان در كشورهاي پيشرفته كه تا به امروزه توانسته به عنوان يك سپر دفاعي استوار و پايدار، سركوب حكومتهاي قدرتمند ومتمركز را دفع كند. بنابرين وجود هر تشكل مستقل سياسي ، چه كارگري وچه زنان تنها سنگر مقاومت وپایدار در مقابل استبداد حاكم است ، گرچه اين تشكلها ي مستقل زنان به دليل فضاي سركوب وخفقان ، حكومتهاي استبداد ي براي مدتي كوتا ه تواناي سركوب اين تشكل مستقل را داشته باشند، ولي اين فضا نمي توانند، هميشه بر مبارزات زنان سايه بي افكند،به عبارت ديگر وز نه ی سنگين ترازو به سود نيروی ارتجاع باشد. چرا كه هر جنبش مستقل مردمي كه بر بنياد خود ريشه دوانيده باشد ، و اعضاي اين سلاح مبارزه انسانهاي انقلابي ستون فقرات ان را تشكيل داده باشند.در هردوراني اين احتمال و جود دارد،كه باز هم در زير خاك سر دراورد، و وارد فاز ديگري از مبارزه باشد. بدون شك بدون يك تشكل مستقل زنان،بدون همبستگي و وحدت عمل ميان زنان مبارز رسيدن به مطالبات و خواستهاي خود امكانپذ ير نيست، و طبقه حاكم شانس خفه كردن اين اعتراضات نا منظم را بيشتر دارد .زنان كارگر بايد در محيط كاربا ساير مردان كارگر از اعتراضات و اعتصابات يكديگر حمايت وپشتيباني كنند. چرا كه قدر ت كارگران در اتحاد و همبستگي انان است ،بدون ترميم اين زنجيره مبارزاتي نمي توانندبه مطالبات وخواستهاي خود برسند.در سالهاي اخير شاهد مو جي و سيع از مبارزات وبه ميدان امدنهاي زنان كارگر بوديم،اين مبارزات که اكثريت انها پركنده و نا متشكل بود، و به اصلاح ديگر از ساختمان كار خانه فراتر نرفته است. و قتي كه مبارزات كارگران شكل فرا كارخانه اي به خود نگيرد، در نتيجه طبيعي به نظر مي رسد، كه از حمايت وپشتيباني ساير كارگراني كه در مراكزهاي توليدي ديگر كار مي كنند بر خوردار نباشند. عمدتا خواست اين زنان شاغل در حول و حوش مسايل صنفي خود را نمايان كرده است. وقتي كه مي بينيم مبا رزات زنان هميشه وجود داشته است، چرا نتوانستند به مطالبات خود برسند، يا دست كم به سطح ناچيزي دست ييدا كند، انچكه در حوصله اين نوشته ي كوتاه است. عدم يك تشكل مستقل و منسجم و يك رهبري كه بتواند قدرت تصميم گيري در هر مقطع از مبارزه را داشته باشد ودر عين حال مبارزات واعتراضات را در مسير درستي هدايت كنند و همين امر موجب شده رژيم به اساني توانایي سركوب اين مبارزات را داشته باشد و از رسيدن جنبش به ساير حقو قهاي پايمال شده خو يش ناكام بماند.تنها به خيابان امدن ويا دست از كار كشيدن , نمي تواند مطالبات زنان را از چنگال استبداد بيرون بكشد و عنصر تعين كنند ه ی مبارزه باشد، اگر جنبش سازمان یافته و اگاه در جريان مبارزه پا به عرصه ي عمل بگذارد، شانس موفقيت بيشتري دارد ، تا جنبش نا منظم و پراكنده ، وجود تشكلهاي مستقل زنان در هرجامعه ، نشانه ي رشد وانسجام مبارزاتي ان جامعه است،گر چه رژيم اسلامي حتي اجازه كوچكترين گرد همایي و اعتراض مسالمت اميز به هيچ جنبش اجتماعي نمي دهد، و در هر دوران مبارزه زنان براي حقوق انساني خود به خيابان امدند، رژيم چماق داران را به سراغ انها فرستاد ، انچه كه امروزه يكي از نيازهاي مهم وحياتي جنبش زنان است، به وجود اوردن تشكلها ي مستقل زنان يكي از نيازهاي ضروري و اساسي جنبش محسوب مي شود.وجود تشكلهاي مستقل زنان مي تواند، مبارزات نامنظم وپراكنده را در يك ظرف واحد جمع كند،و در كوتا ه مدت مسير درازي را طي كند و جنبش را به خواستهاي اصلي خود برساند، به طور خلاصه بايد گفت بوجود اوردن وشكلگيري تشكلهاي مستقل زنان در جامعه ايران در اينده حتمي است، اما موقع ونوع شكلگيري ان دير يا زود به پيشرفت و رشد ميزان همبستگي و انسجام در ميان زنان بستگي دارد.
ضرورت همبستگي جنبشهاي زنان با ساير تشكلها وجنبشهاي اجتماعي
با وقوع قيام سال 1357 با ر ديگر ، حقانيت اين تئوري را به اثبات رساند. كه فقط با به ميدان امدن وحضور فعال جنبشهاي اجتماعي ،كارگران ، زنان ، روشنفكران و ملتهاي تحت ستم است ، كه مي توان تغيير را در ساختمان جامعه به وجود اورد. جامعه ايران بيش از دو دهه با درندانه ترين حكومتهاي قرون وسطایي روبه رو بوده که تمامي راهها ي توسعه و پيشرفت اين جامعه را سد كرده است . امروزه مردم ايران بيش از هر دوران ديگر به اين نتيجه ي مطلوب رسيده ا ند، كه فقط با سرنگوني رژيم اسلامي است،مي توان به يك جامعه مدرن دست يافت،در طول اين دو دهه زنان يكي از نيروهاي مبارزبوده اند،كه هيچ گاه سرسازش با جهل وخرافه را نداشته اند در شرايط كنوني كه استبداد حاكم بر روي مبارزات واعتراضات جنبش زنان سايه افكنيده ، زنان هيچ ظرف مناسبي نمي يابند، كه در ان خود را سازمان بدهندو متشكل كنند.بنا بر اين در شرايط كنوني بيش از هرمقطع تاريخي ديگر نياز ضروري است و مصالح جنبش , ان را مي طلبدکه جنبش زنان خود را در كنار ساير نيروهاي دمكراتيك ببينند.از جمله روشنفكران ، كارگران ، جوانان ،دانشجويان و ملتهاي تحت ستم، طبيعي است براي به دست اوردن حقوق پايمال شده خود ازچنگال استبداد بايد قرباني داد ، چرا كه حق دادني نيست بلكه گرفتني است . تلاش براي ورود زنان به عرصه هاي اجتماعي يك ضرورت حياتي است ، چرا كه به اگاهي زنان مي افزايد ، با گام گذاشتن زنان به باز ار كا ر ضرورتهاي همبستگي و ايجاد يك جبهه مشترك جنبشهاي زنان با جنبشهاي رهايي بخش امر ی اجتناب ناپذیر می باشد . از انجا كه جنبش كارگري به علت وضعيت مهم و كليدي كه در ساختمان توليد سرمايه داري دار است ، و زنان و مردان كارگر روزانه شاهد بي حدو مرز استثمار كار مشتي از ادم سود جو است ،زنان كارگر مي توانند ، با ساير مردان كارگر مطالبات و خواستهاي خود را در يك ظرف واحد بگنجانند و در جريان مبارزه ي زنان كارگر با كارفرما از حمايت كارگر مرد برخوردار باشند ، چرا كه زنان ومردان كارگر داراي يك دشمن مشترك هستند ، و ان هم سرمايه داران و كارفرمايان هسنتد . زنان كا رگر مي توانند در روند مبارزه ميان نيروی كار و كارفرما نقش مهم ايفا كنند و هر دستاورد مبارزاتي از جمله حق بيمه بيكاري ، حق درمان و بهداشت ، افزايش دستمزد ، امنيت شغلي در محيط كار ، مرخصي زنان باردار بدون كم كردن هيچ مزاياي كاري ، حق تشكلها ي مستقل زنان ، اگر نيرو كار در اين مبارزه بخشي از اين حقوق پايه اي خود را از چنگال سرمايه دار ي بيرون بكشند ،به منزله ي يك گام به جلو ، و نقط عطف در جنبش است .
سخن پاياني
گرچه مبارزات زنان ، براي پاك كردن فرهنگها و قوانين زن ستيزي د ر پيشا ني جامعه ي ايران در دوران حاكميت مافياي قدر ت، هيچ گاه به سطح مطلوب و رضايت بخش نرسيده است ، ولي نبايد دستاوردها ي مبارزاتي زنان كه در طول دوران خفقان و ديكتاتوري به دست اورده ا ند ، ناديده بگيريم و يا نسبت به انها بي اهميت باشيم، خو اه نا خواه اين محصول چندين ساله ي مبارزه است ، از جمله سرازير شدن خيل وسيعي از زنان تحصيلكرده به بازار كار ، گرچه اين حقوق گرفته شده گوشه ي ناچيزي از حقوق زنان است ، ولي اين رشد مبارزاتي زنان در چند سال اخير ، با هر دوران ديگر جنبش قابل مقايسه نيست براي مثال اگر اولين روزهاي به قدر ت رسيدن رژيم اسلامي را به خاطر بياوريم ، كه با چه وضع فجيع ونا انساني , مدافعان اين رژيم در نده ، اسيد به سر وصورت زناني كه خواهان ابتدايترين خواستهاي انساني خود بودند مي پاشيدن ، اعدام در ملا عام ، پوششهاي اجباري ، سنگسار ، شكنجه زنان مبارز در مخوفترين زندانهاي رژيم اسلامي امروزه به دليل رشد وگسترش مبارزات جنبش زنان و ساير جنبشهاي اجتماعي تا حدوي اين فضاي سركوب شكست شده است . گرچه باز هم اعدام ، سنگسار ، شكنجه ، بگير وببند رژيم اسلامي عليه فعالان جنبش زنان به قوت خود باقي است.رژيم اسلامي مثل دهه هاي 60و 50 زنان را جلو چشم هزاران نفر اعدام و سنگسار نمي كند، بلكه اين جنايت را درون سياچالها وزندانها و دو از چشم مردم انجام مي دهد . در غير اينصورت با موج وسيعي از اعتراض و به خيابان امدن مردم روبه رو مي شود.
يكي از دستاوردهاي جنبش زنان در طول حاكميت سياه رژيم اسلامي ،حضور چشمگير و اميد بخش زنان در فعاليتهاي ، اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي ،امارهاي اميد بخش از در صد بشترين قبولهاي كنكور و دانشگاه ها توسط زنان ، طبق امارهاي منتشر شده 65 در صد از شركت كنندگان در دانشگا ه ها زنان را تشكيل مي دهند . حمايت وپشتيباني جنبش زنان از جنبشهاي ازادي بخش از جمله كارگران ، دانشجويان ، معلمان و غيره ، نمونه ي بارز اين حمايت و پشتيباني ، ازكارگران شركت واحد تهران گرچه به دليل غلبه فرهنگهاي و باورهاي سنتي و جود اين فضاي مسموم مانع اصلي بوده ، تا نقش مهم زنان در مبارزاتي كه مسير عدالت اجتماعي را مي پيمودند ناديده گرفته شده و ياكمتر نقش مهم زنان را در اين مسير منعكس كرده اند.بايد همه انسانهاي كه مسیر مبارزات عدالت اجتماعي و برابر انسانها را مي پيمايند، به اين واقعيت انكار ناپذير پي ببرند، بدون حضور فعال زنان و شركت انها در اين را ه نمي توانيم شاهد تغيیر ريشه ي در جامعه باشيم. بدون شك كليد موفقيت اين جنبش عظيم اجتماعي و غلبه برتمامي فرهنگها وقوانين زن ستيز كه با ديوارهاي بلنددور جامعه كشيده شده است، در گرو به ميدان امدن خود زنان است، كه مي توان چهره هاي سياه زن ستيزي را از چهره ي جامعه ايران كه قرنها روي هم انباشت شده است و اين گردو غبار را از چهراي جامعه ياك كرد.گرچه شايد به دليل خفقا ن و استبداد ، براي مدتي اين مشعل مبارزاتي كم نور شود، بدون شك اين جنبش بعد از مدتي سر از خاك بيرون مي اورد، اين نسبت به گذ شته با كوله باري از تجربه ويختگي سياسي كه سالهاست انباشت كرده است در مسير پرافتخار عدالت اجتماعي گام بر مي دارد.
بايد اين نكته ي اساسي را به حاميان و نگهبانان اپارتايد جنسي گوشزد كنيم که هر سركوب ، اعدام ، شكنجه برابر است با رشدو گسترش مبارزات زنان وباید اين خواسته را به گور ببرند، كه به خيال خام انديشي خود ، از طريق ابزارهاي سركوب ، شكنجه ، اعدام ، مي توانندمانع رشد جامعه باشند. تا زماني كه تبعيض ميان زن و مرد و فقر گرسنگي وجود داشته باشد، هيچ حكومتي رنگ امنيت و ثبات سياسي به خود نمي بيند.
پايان دادن به اين قوانين زن ستيز و ایجاد برابري كامل ميان زن و مرد در چهار چوب نظام سرمايه داري ، يك خام انديش محض است. همان طور در مقدمه ي اين نوشته ي كوتا ه اشاره شد ، ریشه ی اين ستم جنسي كه نظامها و حكومتهاي جهاني را به چالش كشيده است را بايد در ساختا رهاي نظام جهاني جست ، يعني بايد كل زير بنا وروبنا جامعه را دگرگون كرد ، اين به اين معنا نيست كه چنين تصوري را در ذهن خود راه دهيم كه دست از مبارزه خود عليه نظام حاكم بر داريم و دست روي دست بگذاريم تاطلوع تابناك نظامهاي برابر طلب , منتظر جامعه باشيم ، بلكه بايد جنبشهاي اجتماعي از هر اقدام و مبارزه اي كه منجر به سست شدن و تضعيف پا يه هاي نظامهاي استبدادي مي شود ، حمايت و پشتيباني کنند ، و در عين حال هم پرچم دار اين مبارزات بر حق باشيم.